کتاب فوق العاده جذابی بود.. یه نثر روان و سلیس . دو روز تمومش کردم
زمان داستان سالهای بین 1300 تا 1350 است در محله ی قدیمی تهران. محله ی درخونگاه و سنگلج...
و حکایت زندگی و حال و هوای ادم های اون دوران
زمان قصه از یه نیمه شب تا صبح است اما روای قصه در همان زمان کوتاه به ده ها سال قبل برمیگرده و داستان را به شدت جذاب میکنه
داستان در مورد زندگی یک خانواده بازاری و سنتی در محله قدیمی درخونگاه است . حسن آریان مغازه دار خوش قلبی است که مغازه های زیادی دارد و همچنین فرزندان زیاد .
مختار پسر اول از نظر هوشی کند ذهن و بسیار پول پرست و اماده به انجام هر جنایتی است علی پسر دوم از قشر بازاری متنفر و به دنبال اداری شدن است رسول پسر سوم بسیار باهوش و شدیدا خوش قلب و صادق پسر آخر نیز دکتری است که راوی قصه خود و خانواده اش می باشد .
قسمت هایی از کتاب
برای دوست داشتن یک نفر وقت لازم است . برای نفرت گاهی فقط یک حادثه ، گاهی یک ثانیه کافی است .
اگه من خواستم روزی درباره کسی قضاوت کنم او را با چیزی که در قلبش داره قضاوت می کنم نه با کارهایی که مجبوره بکنه و می کنه .
اما رسول ، رسول هر وقت از مدرسه بر میگشت توی جیبش برای گل مریم یک چیزی داشت. در قلب رسول هم برای گل مریم یک چیزهایی داشت ، برای همه دنیا هم یک چیزهایی از محبت و فهم داشت..